به گزارش «سرویس حیوانات خانگی» «ماکی دام - پایگاه خبری صنعت دام، طیور و آبزیان»؛ از گذشته تا امروز دیدن گربه سیاه از نظر برخی بدشانسی تلقی میشود. این عقیده اگرچه در قرن بیست و یکم بیشتر جنبه طنز و حکایتی دارد، اما بر اساس تاریخ خرافاتی است که به دوران باستان و به ویژه به قرون وسطی، یعنی دوران «شکار جادوگر» برمیگردد.
بیایید با هم ریشه این سنت را کشف کنیم و اینکه چرا گربه سیاه هنوز ما را - چه خوب چه بد – بیتفاوت نمیگذارد...
یک داستان خیلی قدیمی
بیاعتمادی به گربههای سیاه از دیرباز در مصر باستان وجود داشت! اگرچه مصریها به گربهها احترام میگذاشتند، اما رنگ سیاه با مرگ و سوگواری همراه بود. بنابراین، بچه گربههای سیاه با بدرفتاری و نشانههایی از بدشانسی مواجه میشدند.
در امپراتوری روم، پس از استقرار مسیحیت به عنوان دین دولتی، گربه قدرت الهی خود را از دست داد و به موجودی شیطانی در تصور عمومی تبدیل شد. بعدها، در قرون وسطی، گربه سیاه به عنوان تجسم شیطان در نظر گرفته شد. هر گربه کوچک با با موی سیاه با جادوگران مرتبط بود و اعتقاد بر این بود که تجسم شیطان است. در واقع، در مراسمی که فرقههای بدعتگذار ترتیب میدادند، یک گربه سیاه را به عنوان قربانی به شیطان تقدیم میکردند. شیطانپرستان این حیوان را میپرستیدند و آن را تجسم ارباب خود شیطان میدانستند!
در نتیجه مسیحیان آن را حیوانی خطرناک میدانستند که هدفش بویژه خون آشامی کودکان خردسال، هیپنوتیزم کردن افراد با چشمانش که در تاریکی میدرخشد یا تقلید گریه کودکان برای ایجاد وحشت در جمعیت بود
چرا چنین اعتقادی؟ برای درک آن، باید به کلیسا و شکار جادوگر، که از قرن هشتم تا قرن هجدهم ادامه داشت رجوع کنیم. کلیسا سیاست محکمی برای محکوم کردن گناهان در پیش گرفت و معتقد بود که توطئه جادوگران در خفا برای نابودی مسیحیت سازماندهی شده است. زنانی که این بدبختی را داشتند که تا حدودی حاشیهنشین باشند، سپس خیلی سریع به عنوان تهدید در نظر گرفته شدند.
کافی بود یک گاو در روستای همسایه بمیرد، یک بچه مجروح شود یا یک دهقان بمیرد تا به زن خانواده برچسب جادوگر داده شود و محکوم به تیراندازی شود. اگر زن با یک گربه سیاه همراه بود یا به یکی از آنها غذا میداد که به گفته مسیحیان، تجسم شیطان است، همین امر صادق بود! با این حال، کلیسا به طور کلی از همه گربهها، چه سیاه و چه رنگهای دیگر متنفر بود.
در واقع، کلیسا معتقد بود که گربه حامل رذایل و گناهانی مانند بخل، خشم، حسادت، پرخوری، شهوت، غرور و تنبلی است. بنابراین، میلیونها گربه کوچک با خز سیاه همراه با صاحبانشان محکوم شدند و در نهایت به دار آویخته شدند، زنده زنده از پوستشان بیرون آمدند، مصلوب شدند یا سوزانده شدند.
حتی امروزه نیز در اروپا گربه سیاه موضوع خرافات بسیار منفی است. صبح زود برخورد با او خبر از روز بد میدهد، ملاقات با او در اول ژانویه سال بدی را اعلام میکند، دیدن او روی قبر به معنای قبض روح متوفی توسط شیطان است، ناپدید شدن گربه سیاه به این معنی است که یکی از اعضای خانواده خواهد مرد و غیره.
گربه سیاه مرگ را به تصویر میکشد
گربه سیاه علاوه بر اینکه با جادوگری و آیینهای شیطانی مرتبط است، در فرهنگهای مختلف به عنوان یک نشانه از مرگ دیده میشود. افسانههای زیادی در این زمینه وجود دارد.
این خرافات الهامبخش نویسندگان خاصی هستند، مانند ادگار آلن پو که داستان کوتاه "گربه سیاه" را نوشت. در این داستان، حیوان نماد انحراف، جنون و نشاندهنده «دیو» است که راوی را میجود... شهرت بد گربه سیاه در اروپا متوقف نمیشود: در ژاپن، «افسانه گربه «خون آشام» روایت میکند که چگونه دختر جوانی که دلبسته پسر امپراتور بود گلویش توسط یک گربه سیاه بزرگ در خواب بریده شد. در نهایت، افسانههای ملوانان میگویند که پرتاب یک گربه سیاه به دریا، خشم عناصر را در پی دارد.
باورهای دیگر در مورد گربه سیاه
با وجود این پرتره تاریک که در مورد گربه سیاه ترسیم کردهایم، افسانههایی با ماهیت مثبت نیز در مورد آن وجود دارد. به عنوان مثال، یک افسانه برتون روایت میکند که هر گربه سیاهی لزوماً دارای موهای سفید است، که این قدرت را دارد که برای هر کسی که موفق به کندن آن شود، خوش شانسی بیاورد.
در انگلستان اعتقاد بر این است که گربه سیاه در خانه یک نامزد خوب برای دختر جوان خانه میآورد. در واقع، خوش یمنی گربه سیاه برای انگلیسیها از آنجا میآید که انها معتقدند ناپلئون قبل از نبرد واترلو با یکی از آنها روبرو شد و پس از آن در آن جنگ شکست خورد!
در قرون وسطی، اگرچه این حیوان منفور بود، اما از بیضههای آن در داروسازی برای معجون اکسیرهایی استفاده میشد که برای از بین بردن درد یا ترساندن شیاطین به کار میرفت. خرافات پیرامون گربه سیاه هر یک عجیبتر و متناقضتر از دیگری به نظر میرسند... اما متناقضترین واقعیت در یک باور آفریقایی نهفته است: در میان بانتوها، گربه - هر رنگی که دارد - تنها حیوانی است که مشکوک به جادو نیست ! از سوی دیگر، در اروپا، افسانهها در مورد طبیعت شیطانی گربه سیاه چنان سرسخت بود که پذیرش این حیوان در این قاره سالها به تعویق افتاد.
این گربه از قرن نوزدهم وارد خانهها شد. از آن زمان به بعد، طرفداران زیادی پیدا کرد و برخی از پرورشدهندگان حتی در نژادهای گربههای با موی سیاه مانند نژاد بمبئی، که به دلیل شباهت آن به پلنگ سیاه مینیاتوری ارزشمند است، تخصص پیدا کردند!