به گزارش «سرویس حیوانات خانگی» «ماکی دام - پایگاه خبری صنعت دام، طیور و آبزیان»؛ دکتر علی اسلامی استاد گروه انگل شناسی دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران در سال ۱۳۳۶ بعد از طی دوره دبیرستان وارد دانشکده دامپزشکی شد و به سال ۱۳۴۲ نیز با درجه دکترا دانش آموخته گردید. پس از آن در مؤسسه واکسن و سرم سازی رازی مشغول بکار شد و با گروهی از متخصصین سازمان خواروبار کشاورزی (FAO) به همکاری پرداخت.
از آنجایی که آن زمان کشورمان از نظر جمعیت گوسفند موقعیت قابل ملاحظهای داشت تحقیق در مورد اپیدمیولوژی آلودگیهای انگلی دستگاه گوارش نشخوارکنندگان مورد توجه این گروه از محققین قرار گرفت تا اهمیت اقتصادی آلودگیهای انگلی را معین کنند. این مطالعه تا سال ۱۳۴۷ ادامه یافت.
دکتر اسلامی در سال ۱۹۶۷ برای ادامه مطالعاتش به ایالات متحده رفت و در دانشگاه ایالتی ویسکانسین به مطالعهای با عنوان کنترل بیولوژیکی نماتودهای دستگاه گوارش دست زد و دو سال بعد به کشورمان بازگشت. در این زمان از مؤسسه رازی به دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران منتقل شد و با عنوان استادیار شروع به تحقیق و تدریس نمود.
وی مراحل ارتقا را در سالهای ۱۳۵۲ و ۱۳۵۷ به ترتیب با عنوان دانشیار و استاد تجربه کرد و اکنون نیز که مرز ۷۰ سالگی را پشت سر نهاده همچنان با جدیت و طراوتی مثال زدنی به تربیت شاگردانی توانمند در رشته تخصصی انگلشناسی دامپزشکی اشتغال دارد. آنچه در ذیل میخوانید متن گفتگویی صمیمانه با این چهره ماندگار و استاد دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران است.
آقای دکتر با تشکر از اینکه وقتتان را در اختیار فصلنامه نظام دامپزشکی قرار دادید لطفا به عنوان اولین سؤال بفرمایید که چگونه وارد رشته دامپزشکی شدید؟
واقعیت این است که در ابتدا اصلا علاقهای به رشته دامپزشکی نداشتم و برحسب اتفاق در این رشته قبول شدم ولی اکنون عاشق کارم هستم و حتی در منزل هم با اینکه به خانواده و تفریح و مسافرت میرسم ولی فکرم مشغول حرفهام است. اگر به میزانی که من کارم را دوست دارم همه مردم به کارشان علاقمند باشند زندگی خوشی را تجربه خواهند نمود.
آقای دکتر چند فرزند دارید؟
دو دختر که در رشته ادبیات انگلیسی تحصیل و هر دو هم ازدواج کردهاند که دو نوه نیز از آنها دارم.
در بین اقوام و بستگانتان افرادی هستند که در رشته دامپزشکی تحصیل کرده باشند؟
در میان اقوام خیلی نزدیک خیر ولی در بین بستگان دور ۲ یا ۳ نفر در همین رشته به تحصیل پرداختهاند.
وقتی از طریق ستاد برگزاری همایش بینالمللی چهرههای ماندگار مطلع شدید که در زمینه انگل شناسی دامپزشکی از شما تجلیل خواهد شد چه حسی داشتید؟
البته انسان کار را برای اینکه روزی به عنوان ماندگار انتخاب شود انجام نمیدهد. اینجانب در طی سالیان قبل نیز بارها این حس را تجربه نمودهام بخصوص زمانی که در سال ۱۳۶۹ به عنوان استاد ممتاز دانشگاه تهران برگزیده شدم و یا پس از آن دو بار هم استادی نمونه را در کارنامه خود دارم.
برگزیده شدن به عنوان چهره ماندگار نیز حسی مشابه همین عناوین دارد. البته برگزاری چنین مراسمی به انسان انرژی مضاعفی برای زنده ماندن و کار کردن میدهد و من از اینکه بعنوان چهره ماندگار انتخاب شدم افتخار میکنم اما نمیتوانم میزان خرسندیام را به زبان بیاورم.
رمز ماندگاری را در چه میدانید؟
انسان در زندگی با یک سری مشکلات کلان درگیر است و خیلی هم کاری از دستش بر نمیآید اما راه حل بعضی از مسائل به دست خودمان است. من در این ۴۴ سال تدریس و تحقیق در دانشگاه همیشه معتقد بودم که وقت طلاست و لذا سعی کردم وقتم را صرف کارهای بیهوده نکنم.
باید بدانیم که دانشگاه محل آفرینش و تولید علم است و باور کنیم که ما توانایی تولید علم را داریم پس باید فرصت را برای رسیدن به این هدف غنیمت بشمریم. تمامی عناوینی که در طول این سالها به اینجانب تعلق گرفته نتیجه پایبندی به این شعار بوده که وقت طلاست.
مهمترین و تأثیرگذارترین کار علمی خودتان را چه میدانید؟
راهبرد اصلی و کلان من از زمان ورود به دانشکده تعیین انگلهای حیوانات مختلف ایران بوده است. دیگر کار مهم، تعیین سویههای اکینوکوکوس گرانولوزوس در کشورمان میباشد یعنی اکینوکوکی که شما آن را به عنوان عامل ایجاد کیست هیداتیک میشناسید نه تنها بین سگ و گوسفند بلکه و شتر و سایر حیوانات هم در پاساژهای مختلف شکل گرفته که دانستن این مسئله هم از نظر بهداشت عمومی و هم به لحاظ علمی فوقالعاده مهم است.
نکته دیگر اینکه در دنیای امروزه تلاش زیادی در جهت کنترل بیولوژیک صورت میگیرد و دلیل آن هم اینست که درمان دارویی با مشکلاتی همراه است و اگر جایگزین مناسبی برای آن کشف نشود کمک زیادی به روند درمان خواهد نمود. به طور مثال ما نیز در کشورمان از خاکهای مازندران ۱۰۰ نمونه برداشتیم که در ۱۱ نمونه از آنها قارچ نماتودخوار یافتیم. به طوریکه وقتی نوزاد نماتودهای دستگاه گوارش را در معرض آنها میگذاشتیم این قارچها توانایی از بین بردن نماتودها را داشتند.
بزرگترین چالش پیش روی دامپزشکی در کشورمان را چه میدانید؟
به نظر من تلاش برای همکاری هر چه بیشتر بین سازمانها و تشکلهای مختلف دامپزشکی صرف نظر از بیماریهایی هم که با آنها دست به گریبان هستیم از مهمترین چالشهاست. باید ترتیبی دهیم که کارهای علمی دانشگاهیان سفارشی شود. بدین معنا که خریدار در کشورمان برای آنها وجود داشته باشد. از سویی دیگر نباید در سازمانها، دانشکدهها و مؤسسات دامپزشکی مختلف یکدیگر را غریبه بدانیم که متأسفانه کمابیش در شرایط فعلی چنین جوی حاکم است!
انتظار شما از سازمان نظام دامپزشکی در این زمینه چیست؟
در صورت امکان بایستی از تحقیقاتی که در زمینه دامپزشکی در ایران صورت میگیرد پروندهای تشکیل دهد و C.V. محققین را داشته باشد تا بتواند به عنوان میانجی بین سازمانهای ذیربط ارتباط برقرار کند. مملکت متعلق به آحاد ملت است و ما حق نداریم که بدون کاربرد و دلیل هزینه کنیم. سازمان نظام دامپزشکی باید از صاحبان طرحهای کاربردی و طرف سفارشدهنده دعوت کند و حلقه وصل بین گروههای مختلف و تشکلهای مختلف دامپزشکی باشد.
آقای دکتر استحضار دارید که ١٤ مهرماه به عنوان روز ملی دامپزشکی نامگذاری شده است. به نظر حضرتعالی در این روز برای آشناتر کردن مردم با حرفه دامپزشکی و جایگاه دامپزشکان چه باید کرد؟
اگر امکان داشته باشد بایستی پوسترهایی برای عموم مردم تهیه و در سراسر کشور به مناسبت این روز توزیع شود تا مردم بدانند که دامپزشکان چه جایگاهی در تأمین سلامت و بهداشت عمومی جامعه دارند. در این زمینه خوب است از امکانات صدا و سیما نیز استفاده شود.
آشنا کردن مردم با اهمیت اقتصادی کارهای دامپزشکی نیز از دیگر موارد مهم در این زمینه است. به طور مثال مردم باید بدانند که اگر در دانشگاهها در مورد اپیدمیولوژی کرمهای دستگاه گوارش تحقیق میشود با درمان آلودگی انگلی چقدر گوشت اضافی تولید خواهد شد؟
البته در مورد اهمیت زیبایی شناختی علم دامپزشکی نیز میتوان مردم را آگاه نمود. به طور نمونه انگل سیستی سرکوس اويس قابل انتقال به انسان نیست اما ظاهر گوشت را خراب میکند. البته این فعالیتها فقط محدود به ۱۴ مهر نیست و در طول سال نیز در مناسبتهای مختلف نظیر عید قربان اطلاع رسانی باید به نحو شایستهای صورت گیرد.
در مورد عید سعید قربان باید بگویم که ما به طور متوسط ده درصد آلودگی به کیست هیداتیک داریم مردم کشورمان نیز چون اطلاع دقیقی در مورد این بیماری ندارند در موقع قربانی کردن عضو آلوده را از روی محبت جلوی سگ میاندازند و به چرخه انتقال بیماری کمک میکنند. حال میتوان با تهیه تیزرهای تبلیغاتی در صدا و سیما و پخش آن در این ایام، قدمی مثبت و مهم در راه اطلاع رسانی برداشت.
اگر اجازه بفرمایید دو سؤال در مورد دانشکده دامپزشکی بپرسم. آیا از روند انتخاب موضوع و نحوه به سرانجام رسیدن پایاننامهها در دانشکده راضی هستید؟
گاهی پایاننامهها حجیم میشوند و کاغذ بیهوده در مملکت هدر میرود و چه بسا اگر این تعداد صفحه را از بعضی پایاننامهها حذف کنیم هیچ اتفاقی رخ نمیدهد. شایسته است که در قانون بگوییم کلیات پایاننامه به طور مثال از ده صفحه بیشتر نشود. در کشورهای دیگر نیز پایاننامه ها عموما بسیار مختصر و ۵ تا ۶ صفحه هستند و ۳ تا ۴ مقاله دارند.
متأسفانه ما بعضا پایاننامههایی داریم که ۳۰۰ تا ۴۰۰ صفحه هستند که حتی کمتر کسی حوصله خواندن آنها را دارد. از سویی با تأسف باید گفت الان بعضی تصور میکنند که تعداد صفحات پایاننامه در ارتقای شخصیت آنها مؤثر است. در صورتی که اصلا چنین نیست! دیگر اینکه اخیرا چون دانشجویان عمدتاً به کلینیک فکر می کنند که البته غالبا به دلیل مسائل اقتصادی است کمتر با گروه های مختلف علوم پایه پایان نامه میگیرند و این نیز از نکات قابل تأمل میباشد.
آقای دکتر با برگزاری امتحان جامع پیش درمانگاهی به سبک و سیاق فعلی موافقید و آیا آنرا مفید به حال دانشجو میدانید؟
این کار در خارج از کشورمان رایج است و اصل آنرا قبول دارم و لزوم برگزاری آنرا نیز تأیید میکنم. البته باید از آنهایی که این امتحان را پشت سرگذاشتهاند نظرسنجی شود که آیا این آزمون کمکی به موفقیت آنها در درمانگاه کرده یا خیر؟ از سویی دیگر عدهای هم که چنین امتحانی را تجربه نکردهاند آیا در درمانگاه موفق نبودهاند؟
میبینید که باید یک کار آماری و قوی در این زمینه انجام شود. نکته دیگر آنکه ما نباید همه ۳ تا ۴ سال را از دانشجو در این آزمون بخواهیم بلکه آن بخشی که در کلینیک کاربرد دارد بایستی مورد سؤال واقع شود.
آقای دکتر اهل مسافرت و تفریح هم هستید؟
مسافرت که خیلی زیاد میروم و برایم بسیار جالب است که سرزمینهای دیگر را ببینم. حتی در مسافرت نیازی هم به امکانات مجلل و عالی ندارم. تقریباً میتوانم بگویم که همه جای دنیا و کشورهای مهم را دیدهام ولی هنوز هم دوست دارم که سرزمینهای دیگری را ببینم.
شما در طول سالیان متمادی تدریس در دانشگاه صبح خیلی زود به سرکار تشریف میآورید. آیا سحرخیز بودن خودتان را یکی از دلایل موفقیتتان میدانید؟
بله من هر روز ساعت ۶/۱۰ صبح در دانشکده هستم. این را هم از زمانی که در مؤسسه رازی بودم به یادگار دارم. میتوانم به جرأت بگویم که از سال ۱۳۴۲ تاکنون این طور بوده است. حتی اگر یکروز ساعت 8 صبح به محل کارم بیایم همه نگران میشوند که شاید اتفاقی رخ داده باشد!
آقای دکتر اهل شعر هم هستید؟
شعری را که ابتدای کتاب خودم از سهراب سپهری نوشتم برایتان میخوانم.
و نخواهیم که مگس از سر انگشت طبیعت بپرد
و نخواهیم پلنگ از در خلقت برود بیرون
و بدانیم که اگر کرم نبود زندگی چیزی کم داشت
و اگر خنج نبود لطمه میخورد به قانون درخت
و اگر مرگ نبود دست ما در پی چیزی میگشت
و بدانیم که پیش از مرجان خلایی بود در اندیشه دریا
سخن آخر؟!
با دنیا باید ساخت. بایستی کاری کرد که همیشه شادمان بود...
منبع: فصلنامه نظام دامپزشکی
گفتگو از: دکتر محمد لطفی زاده