به گزارش «سرویس حیوانات خانگی» «ماکی دام - پایگاه خبری صنعت دام، طیور و آبزیان»؛ به نقل از روزنامه ایران، سالها پیش بساط کوچه مرغی جمع شد. اهالی و کسبه بهدلیل بوی بد پرندگان و ماکیان و انواع گوناگون سگ و گربه و مار و ملخی که در گاراژها و انبارهای اطراف نگهداری میشد، شکایت میکردند تا اینکه بازار پرنده فروشها با شکل و شمایلی تمیز و امروزی به بزرگراه آزادگان انتقال یافت. در حاشیه بازار پرندهفروشها میتوان حیوانات عجیب و غریب زیادی را دید و خرید؛ از مار بوآ گرفته تا توله روباه، پلنگ و انواع حیوانات وحشی. یکی از پرنده فروشان میگوید: «هر پرنده و خزنده و حیوان وحشی که بخواهی دارم. بیعانه بدی یک ساعت دیگر تحویل میگیری.» موبایلش را بیرون میآورد و عکس توله خرسها و تولههای روباه و ببر را به من نشان میدهد. خارپشت و مار بوآ هم جزو حیوانات فروشیاش هستند و البته انواع و اقسام سگ که خیلیهایشان را تا امروز ندیدهام: «اگر الان میخواهی بپر پشت موتور برویم از نزدیک ببین خوشت میآید. اگر هم عجله نداری قرار بگذاریم فردا برایت بیاورم.» ادعا میکند که به هرکسی اطلاعات نمیدهد و به من اعتماد کرده. هرازگاهی هم چشم میچرخاند تا مبادا مأمورها پیدایشان شود.
از دور با دیدن شلوغی و صف بسیار طولانی ماشینهایی که منتظر پارکینگ هستند، میتوان حدس زد که اینجا شلوغترین بازار تهران است. اغلب آنهایی که حوصله ترافیک ندارند، قفسهای پرنده را به دست گرفته و پیاده راهی تنها مرکز مجاز فروش پرنده تهران میشوند. باتوجه به پلاک ماشینها میتوان فهمید که اینجا از شهرهای دور و نزدیک هم علاقهمندان بسیاری دارد. از صندوق عقب بیشتر ماشینها صدای مرغ و خروس، کبک و بوقلمون به گوش میرسد.
علی که یکی از دستفروشان پرنده است، میگوید: «اگر عاشق پرندهها باشی محال است گذارت به اینجا نخورد. اینجا همه دنبال عشق گمشدهشان میگردند؛ کبوتر، مرغ عشق، قناری، طوطی، مرغ مینا و هر چیزی که فکرش را بکنی.» کبوترها را یکی یکی از کارتن بیرون آورده و میگوید اینها هم عشقهای من هستند. با فروختن هر کدام، دلم هم میرود. هفته پیش ۳۵ تا کبوتر را نیم ساعته فروختم. درآمد بدی نیست؛ یک جفت کبوتر نر و ماده میخواهد برای جوجهکشی و بعد بیاوری اینجا و بفروشی.» با دست به قفس دو مرغ عشق اشاره میکند و میگوید: بیا ۱۰۰ تومن بده این دو تا پرنده را با قفس بخر. سروصدای زیادی دارند و دیگه نمیتوانم تحمل کنم.»
کمی به این طرف و آن طرف نگاه میکند و انگار فهمیده است کبوترباز نیستم، میپرسد: «حالا شما دنبال چی هستی؛ اهلی، وحشی، شکاری؟ شاهین دستآموز دارم میتوانی با خودت به شکار ببری. خیلی زیباست.» عکسهای شاهین را نشانم میدهد و میگوید: «اغلب توی کار فروش پرنده شکاری هستم. جوجه عقاب هم هست، اگر بخواهی میتوانم تهیه کنم. بیشتر این پرندهها را خودم توی جنگل و مرتع میگیرم. البته اگر بتوانی لانههایشان را پیدا کنی جوجهها را برمیداری تا خودت بزرگ کنی؛ البته پرندههای شکاری هم داریم که قاچاقی وارد میشوند. کشورهای حاشیه خلیج فارس مشتریهای اصلی این پرندهها هستند و خیلیها از اینجا میخرند و میبرند امارات و اطراف برای فروش.»
در انتهای پارکینگ ازدحام زیادی دیده میشود؛ جایی که میدان نبرد خروسهای لاری است. خروس برنده با قیمت بسیار بالا فروخته میشود. خروسهای لاری با گردنهای افراشته و پنجههای کشیده آماده نبرد هستند و چند نفری هم مواظبند تا به محض رسیدن مأموران به بقیه خبر دهند. هرکدام قیمت خودش را دارد از ۵۰۰هزار تومان شروع میشود تا سه چهار میلیون و گاهی بیشتر از اینها. خروس لاریهای جعفر اینجا خیلی معروف است. خودش میگوید: «خروس لاری که من پرورش میدهم در هر جنگی برنده میدان است. سالهای زیادی است که جوجه لاری میکشم و برای مبارزه آموزش میدهم. حیوان وحشی و اهلی هم هرچه بخواهی دارم.»
عکسهای چند توله روباه و توله خرس را به من نشان میدهد که در حیاط خانهاش زندگی میکنند: «با وجود اینکه این حیوانات وحشی هستند اما من با آموزشهای آنها را اهلی کردهام؛ حتی میتوانی ببری توی آپارتمان نگهداری کنی. روزی یک کیلو گوشت خرج دارند. خیلی بیآزارند و همبازیهای خیلی خوبی هستند.» بعد سنجابی را از داخل جعبه بیرون آورده و میگوید: «دیروز یک خانم این سنجاب را به من فروخت. اهلی است ولی اگر بترسد گاز میگیرد. اگر باهاش کنار بیایی عادت میکند. ببین چقدر زیباست!»
از بازار فروش مثلاً پرندههای زینتی بیرون میروم تا آن طرف اتوبان به بازار خرید و فروش سگ سری بزنم. بازاری غیرقانونی که مشتریهای پر و پا قرص زیادی دارد. روی پل هوایی صدای واقواق کردن درهم برهم سگها را میتوان شنید. سگهای بزرگ درحالی که قلادهشان در دست صاحبشان است این طرف و آن طرف میروند و سگهای کوچکتر از درون صندوق عقب خودروها بیرون را نگاه میکنند.
سگ آپارتمانی، عروسکهای زنده
پسر جوانی توله سگهایی را که در صندوق عقب ماشینش مگه داشته، نشانم میدهد و میگوید: «سگ آپارتمانی، عروسک رنگی میخواهی بفرما، کادوی شب عید میخواهی بیا. دشت اول باهات راه میآیم. نژاد اینها میکس تریر هست و خیلی کم سر و صدایی هستند. همه این سگها را خودم پرورش دادم، شناسنامه هم دارند.»
در گوشیاش فیلمی از حیاط خانهاش را نشانم میدهد با انبوهی از توله سگ که اینطرف و آنطرف جست و خیز میکنند. دو تا از سگهای توی صندوق عقب بیحال افتادهاند اما فروشنده میگوید که خواب هستند. میگوید هرکدام از اینها 2 میلیون قیمت دارند اما به من تخفیف میدهد و هرکدام را که خواستم یک میلیون میدهد.
فروشنده دیگری که قلاده سگی را در دست دارد میگوید: «این سگ نژادش چاو چاو هست و ۷میلیون قیمتش است. 9ماهه است. خودم بزرگش کردهام. به جثه بزرگش نگاه نکن، خیلی آرام و مهربان است، شناسنامه هم دارد. کارهای بامزهای هم بلد است.» آن طرفتر دو توله سگ از شدت ضعف بیهوش افتادهاند کف قفس. دختر خردسالی که مشخص است پدر و مادر را به زور به این بازار کشانده، میخواهد یکی از آنها را برایش بخرند. پدر با وسواس زیادی به بررسی آنها مشغول میشود و میگوید باید اول از سلامتشان مطمئن شویم.
اینجا میشود در چند دقیقه برای حیوانها شناسنامه هم گرفت
فروشندهها میگویند اگر خواستی سگ بخری، برای اینکه از سلامتش مطمئن شوی، میتوانی به چادر دامپزشکی مراجعه کنی. آنها مدعی هستند که اینجا میشود چند دقیقهای برای حیوان شناسنامه هم گرفت. سری به چادر سفید دامپزشکی میزنم اما اینجا نیز فروشگاه انواع و اقسام قلاده است و هرچیز دیگری که فکرش را بکنید.
کنار چادر دامپزشکی زن میانسالی را نشسته که چند سگ و گربه را برای فروش دارد برای جلب نظر بیشتر؛ میگوید این گربهها را به شرط بغلی بودن دو میلیون تومان میدهم. واکسن هم زدهاند، میبینید از بغلم پایین نمیآیند. در حاشیه اتوبان سگهایی دیده میشوند که به درختان بسته شدهاند و بشدت عصبی هستند و دائماً پارس میکنند. امیر گودرزی فعال حقوق حیوانات میگوید این سگها را از بیابانها و باغهای مردم میدزدند و به طرزی غیر اصولی و غیربهداشتی تولهکشی کرده و برای فروش به بازار میآورند.
قاچاق حیوانات سومین قاچاق پرسود دنیاست
او مدعی است که بعد از قاچاق سلاح و مواد مخدر، قاچاق حیوانات سومین قاچاق پرسود دنیا محسوب میشود. شکارچیان زیادی با کشتن خرس و ببرهای مادر، تولههای آنها را برای فروش به این بازار میآورند. نظارت مناسبی بر بازار پرنده فروشها نیست و قاچاقچیان بسیاری که درظاهر پرنده زینتی میفروشند، پرندههای شکاری و حیوانات وحشی را اسیر کرده و برای فروش آوردهاند: «سالها قبل این بازار در منطقه مولوی بود اما حالا که به اتوبان آزادگان انتقال داده شده دسترسی بهتری به بیابانهای اطراف دارد و فروش انواع و اقسام حیوانات بویژه در حاشیه بازار رونق گرفته است. اینجا فروش پرندههای وحشی که درحال انقراض هستند مانند شاهین، هوبره، قرقاول و انواع خزندگان مثل مار، سمندر لرستان، بزمجه و انواع مارمولک بومی، بچه میمون و بچه خرس و روباه رونق زیادی دارد. قیمتی هم پیشنهاد داده میشود بیشتر بر اساس تیپ و قیافه مشتری است و هیچ قاعده و اصول خاصی ندارد.»
سرگیجه میگیرم از این همه جیکجیک و قارقار و چهچه و میاو میاو و عوعو و بغ بغو؛ و دیدن اسارت اینهمه حیوان بیپناه که در بدترین شرایط نگهداری میشوند و اغلب گونههایی هستند که هیچ قابلیتی برای اهلی شدن و زندگی در کنار انسانها ندارند، جمعهها اتوبان تبدیل به طبیعتی میشود ناموزون و نازیبا و غیرقابل تحمل.